دبیرستان امام خمینی (ره) - بسیج دانش آموزی دبیرستان امام خمینی ره


یاران ازهم جدا شدندوبعدازیکسال ودوماه دوباره به دیدار هم شتافتند

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 3:37 عصر

از چپ به راست:سردار شهید حاج سعید قهاری سعید،سردار شهید سعید مهتدی،سردار شهید حاج احمد کاظمی،سردار شهید حمید آذین پور،سردار شهید نبی الله شاهمرادی،سردار وجدان و آقای سرهنگ باقری.


 


 

 آری،4یار و سردار قرارگاه حمزه ی سیدالشهداء را می گویم.سردار شهید حاج سعید قهاری سعید،سردار شهید حاج احمد کاظمی،سردار شهید نبی الله شاه مرادی(حنیف)،سردار شهید سعید مهتدی.
اینان 4یار و یاوری بودند که 8سال در قرارگاه حمزه با یکدیگر در مسئولیت های اجرایی خدمت خالصانه نمودند.وقتی که آنها از یکدیگر جدا شدند، شهید حاج سعید قهاری سعید از جمع سه یار جدا شد و به استان دارالعباده ی یزد برای خدمت رفت و مسئولیت فرماندهی ارشد سپاه استان یزد را به عهده گرفت و بقیه ی یاران در تهران،در نیروی زمینی مشغول خدمت شدند که شهید آذین پور هم با اینان بود که مشیت الهی تحقق ملاقات حق و دوستان در پرواز عرفه بود که سردار شهید حاج سعید قهاری سعید به شدت متاثر شد و دائما این جمله را تکرار می نمود:" من از قافله و یارانم جا ماندم" و از همان روز عبادات و رازو نیاز با معبود را مضاعف نمود.
در پرواز عرفه شهید قهاری هم قرار بوده که به همراه شهیدکاظمی و دیگر دوستان باشد.ولی بدلیل جریاناتی و بنا بر مصلحت خداوند آن روز با هواپیمای شهید کاظمی و دوستانش همراه نشد روز قبل از پرواز آنها، شهید کاظمی با منزل ما تماس گرفتند و به پدرم گفتند که شما در ماموریت بعدی به ارومیه همراه ما بیا و قرار بود در این ماموریت همراه آنها نرود و با سفر بعدی شهید کاظمی همراه وی باشد، غافل از اینکه سفر دیگری وجود ندارد و آن پرواز آخرین پرواز آنهاست...
بالاخره مدتی پس از شهادت دوستان شهیدش(یکسال و دو ماه) درحالیکه فرماندهی لشکر3 حمزه سیدالشهداء را در ارومیه به عهده داشتند و پس از 102 روز خدمت خالصانه در عملیاتی با مزدوران و جیره خواران آمریکا، همچو پرستویی عاشق به دیدار یاران شهیدش شتافت و شهد شیرین شهادت که" احلا من العسل" است را نوشید.


 

*پدرم،ای عزیزترینم، شهادت گوارای تو باد*


 


 


 

 


 


 

 


 


 

 


 


 

سردار شهید حاج سعید قهاری و سردار شهید حاج احمد کاظمی در وسط


نوشته شده توسط : دبیرستان امام خمینی (ره)

نظرات دیگران [ پلاک]



جنگ تحمیلی دشمنان و دفاع مقدس ما

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 3:32 عصر

جنگ زمانی شروع شد که ملت ایران با انقلاب خود به رهبری حضرت امام خمینی (ره) رژیم دیکتاتوری طاغوت را از میان برداشته و نظام اسلامی را در کشورمان حاکم کردند و این به مذاق نظام سلطه خوش نیامده و علی رغم شعارهای فریبنده ای همچون صلح ، دوستی ، حقوق بشر و… با حمایت همه جانبه از صدام جنگ را برما تحمیل کردند و به خیال خود و براساس برآورد سازمانهای امنیتی شان مخصوصاً سیا (CIA)در عرض چند هفته کار را یکسره کرده و انقلاب اسلامی را در نطفه خفه و ایران را به تصرف در می آورند .ذهی خیال باطل!span>

جنگ تحمیلی با تمام فراز و نشیبهایش و همه خصوصیاتش پایان یافت و بعد از آن عده ای عمداً خواستند و تلاش کردند تا این دوران به فراموشی سپرده شود و هرجا که سخن از جنگ شد ، گوینده را جنگ طلب معرفی کردند و اجازه ندادند تا واقعیتهای جنگ برای مردم بازگو شود . ??سال از پایان جنگ می گذرد و حماسه سازان آن دوران طلائی گوشه نشین شده اند و خاطرات آن ایام هم به مرور زمان از ذهنها محو شده و می گردد .

راستی چرا عده ای به دنبال عبور از جنگ بوده و هستند؟

برای جواب دادن به این پرسش باید عوامل شروع جنگ را مد نظر قرار دهیم . اگر یادتان باشد جنگ تحمیلی فقط جنگ بین ایران و عراق نبود بلکه جنگی بود که کشورهای اروپایی و عربی و … در کنار صدام و بر علیه ما صف آرایی کرده بودند و هدف جنگ ، نابودی انقلاب اسلامی بود و به کمتر از آن هم راضی نبودند . این جنگ تنها جنگی بود که بلوکهای شرق و غرب بر علیه یک کشوری متحد شدند ولی انتظارشان و هدف گذاریشان نتیجه نداد و انقلاب اسلامی همچنان به حیات خود ادامه می دهد فلذا بعد از جنگ ، غول رسانه ای استکبار هجمه نویی را علیه انقلاب اسلامی آغاز کرد . آنها گرچه در تهاجم نظامی شکست خوردند ولی می خواهند در عرصه فرهنگی ما را شکست دهند چرا که در این جنگ و بهتر است بگوئیم دفاع مقدس ” ما انقلابمان را به جهان صادر کردیم(?) ” و مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ اثبات نمودیم(?) ” و پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زده ایم(?) ” و ” به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم(?) ” و ” ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم(?) ” ولی مهمتر از اینها رشد و شکوفایی اسلام ناب محمدی(ص) در جبهه های جنگ بوقوع پیوست که دوست داشتم به این موضوع بیشتر بپردازم . به معنویات در جبهه ها و تحول رزمندگان و … که یادداشت خانم توحیدلو و کامنتهای آن مرا واداشت تا در بخش سخت افزاری جنگ بحث کنم .

اولاً از ایشان بواسطه نوع انشاء مقاله و کلمات بکار رفته و همچنین عکس وبلاگ که شکست را در ذهن تداعی می کند گلایه دارم و از ایشان انتظار داشتم بعنوان یک ایرانی (نه انقلابی!) شادتها و شجاعتهای قهرمانان و حماسه سازانی که جان عزیزشان را برای حفظ و حراست از میهن ! فدا کردند گرامی بدارد و نه با خلط مطلب در اصل به ایشان توهین کنند .

ثانیاً انتظار این بود که ایشان به آغاز کنندگان جنگ تحمیلی بتازند و آنان را محکوم کنند نه مدافعان میهن را .

ثالثاً به گفته خودشان سالهای جنگ را به خاطر دارند و تبعاً بعد از جنگ هم در مورد آن مطالعاتی داشته اند (وگرنه نباید به این راحتی در باره موضوع به این مهمی نظر بدهند) و باید بدانند که جنگی که برما تحمیل شد چه اهدافی را دنبال می کرد و چه کشورهایی حامی صدام بوده اند و درنهایت با در نظر گرفتن همه جوانب نظر بدهند .

همه می دانیم که جنگ ظاهراً توسط رژیم بعث عراق برما تحمیل شد ولی صدام در این جنگ تنها نبود .

- آمریکا با آواکسهایش اطلاعات نظامی جبهه های جنگ و تحرکات نیروها و محل اختفای تجهیزات ما را در طول جنگ به صدام می داد و می دانید که اطلاعات در جنگ چه نقش مهمی دارد . از طرفی ارتش صدام را به تانگهای T72 تجهیز کرد و مواد شیمایی برای ساخت بمب شیمایی و مواد میکروبی برای ساخت سلاح میکروبی در اختیار صدام قرار داد تا از آن بر علیه نیروهای ما استفاده کند ( فقط در یک مورد ??? تن فیودی گلیگول که برای ساخت گاز خردل استفاده می شود به صدام داد) علاوه برآن کشورهای غربی و عربی را به حمایت از صدام ترغیب و تشویق کرد تا جائیکه در اواخر جنگ قیمت نفت را با همکاری اعراب پایین آورد و با جنگ نفتکشها جلوی صادرات ما را گرفت .

- فرانسه با اهدای جنگده های پیشرفته میراژ و بمب افکنهای سوپر اتاندارد که به موشکهای اگزوست مجهز بودند عملاً در جنگ طرف صدام را گرفت و بمنظور جلوگیری از شکستش ماسوره خمپاره های دوزمانه را تحویلش داد و در حین جنگ نیز راکتور هسته ای برایش ساخت .

- آلمان که مهمترین تامین کننده مواد بمبهای صدام بود که پس از جنگ اقداماتش لو رفت و همگان از آن باخبرند .

- شوروی که تجهیزات ارتش صدام را تامین می کرد و میگها و سوخوها و توپ و تانکهایش تا آخر جنگ در برابر رزمندگان اسلام مقاومت می کرد .

- انگلیسی که سیستمهای ارتباطی پشرفته ارتباطی را در اختیار صدام قرار داده و پناهگاه های استراتژیک متعددی را در نقاط مختلف عراق برای ایمن ماندن صدامیان ساخته بود تا راحتر بتوانند جنگ را ادامه دهند (برای همین بود که در جنگ خلیج فارس کروز های آمریکا یی دقیقاً کاخهای زیر زمینی صدام را هدف قرار می داد . چون خودشان برایش ساخته بودند و از محل آن خبر داشتند)

- ایتالیایی که فقط در یک فقره ? میلیون بمب ضدنفر در اختیار صدام قرار داد . می دانید این مینهای به ظاهر کوچک چه تلفاتی برجای می گذارد ؟

- شیلی که به دستور آمریکا بمبهای خوشه ای را در اختیاز صدام گذاشت تا رزمندگان اسلام را قتل عام کند و بلژیکی که برای امان ماندن جنگده های صدام در عمق ??متری پناهگاه برایش ساخت و اسپانیایی که بمب شیمایی آماده را تحویل رژیم بعث داد تا ایرانی ها را با سلاحهای نامتعارف به زانو درآورد و برزیلی که برایش اورانیوم غنی می کرد و کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی برای ارتش صدام طرح جنگی می دادند و موانع نظامی طراحی و اجرا می کردند . که چی؟ اینها همه برای نابودی ما بسیج شده بودند و صدالبته الان هم برهمان مواضع ایستاده اند ولی تاکتیک عوض کرده و سلاح فرهنگی را برگزیدند و اعتقادات ما را هدف گرفته اند .

اینها بخشهای کوچکی از کمکهای غربیها برای ادامه جنگ بود حال گوشه هایی از کمکهای اعراب را ببینیم .

- عربستان یک ماه قبل از آغاز جنگ اطلاعات فوق سری که سیا در مورد وضعیت نیروهای مسلح و محلهای تجهیزات نظامی ما تهیه کرده بود را به صدام هدیه می کند ، بخشی از هزینه های جنگ صدام را می پردازد و برای فشار به ایران قیمت نفت را آنقدر پایین می آورد تا جایی که استخراج و صادراتش به صرف نبود و در آمد ناشی از نفت به شدت پایین آمد و بر روند جنگ اثر منفی گذاشت .

- کویت و امارت و بحرین در حمایت مادی و معنوی از صدام کم نگذاشتند و اردن نیروهایش را راهی جبهه های جنگ می کند تا با رزمندگان ما بجنگند و مصر هم علاوه بر کمکهای دیگر ?میلیارد و ??? میلیون دلار سلاح و تجهیزات نظامی در اختیار صدام می گذارد و …

آیا بهتر نبود خانم توحیدلو و دوستانش برعلیه جنگ افروزان مقاله می نوشتند و آنها را محکوم می کردند ؟

از نحوه نوشتن و چیینش کلمات مقاله اگر بگذریم اما نکاتی در نوشته ایشان و کامنتها وجود دارد که لازمه پاسخشان در اینجا داده شود .

ایشان هم قبول دارند که ما آغازگر جنگ نبودیم ولی در ادامه و بلافاصله می نویسد ” ما هم در بازی انها ادامه اش دادیم ” آیا واقعاً همینگونه هست که ایشان نوشتند ؟! یعنی ما بازی خوردیم و نباید جنگ را ادامه می دادیم ؟

چرا پس از آزادی خرمشهر جنگ را ادامه یافت مقاله ایست که پارسال در سالروز آزاد سازی خرمشهر نوشته و علل ادامه جنگ را توضیح دادم و برای جلوگیری از اطاله کلام از تکرار آن صرف نظر می کنم .

ایشان عمداً عنصر ایمان و اعتقادات دینی را از جنگ و جبهه حذف کردند ” جنگی که مردانی بودند که وطن بر کف دلشان بود و دلشان بر دستشان و مقابل گلوله ” به بیان دیگر دفاع مقدس ملت مارا در حد یک نبرد برای دفاع از سرزمین و آب و خاک پایین آوردند ولی واقعیت چیز دیگری است . در جنگ ایمان و اعتقاد در برابر تجهیزات و سلاح قدعلم کرد و پیروز شد وگرنه ما با این سلاحهای دموده می توانستیم در برابر ارتش تا دندان مسلح صدام مقاومت کنیم؟! آری جنگ مدرسه بود و هرکه در آن وارد می شد ساخته شده و آنگاه به یک دژ محکمی تبدیل می شد که بسیجی کم سن و سالش می توانست ?? عراقی را با یک آفتابه اسیر کند . کجای دنیا دیده اید که طرف مسلح به تمام تجهیزات پیشرفته دنیا در برابر طرف مقابل که از کمترین سلاحها برخوردار بود اظهار عجز کند؟

ایشان گفتند جنگی که ” مجروحینش از فرط فقر شیشه ماشین پاک می کنند ” درجواب باید بگویم که رزمندگان اسلام از زور بیکاری به جبهه نرفته بودند که پس از آن بیکار شوند و به قول ایشان شیشه ماشین پاک کنند . رزمنده مسلمان نه برای نان و موقعیت و نه سهمیه دانشگاه و … بلکه برای دفاع از آرمانها و اعتقادات خود رفته بود که یکی از آرمانش دفاع از ایران اسلامی بود چراکه ایران ام القراء اسلام است و دفاع از آن برهر مسلمانی واجب و بازهم گفتند که ” کاش بهتر برنامه ریزی می شد تا بی دلیل نروند ” یعنی به شهادت نرسند . ظاهراً ایشان از جنگی که پشت سرگذاشتیم اطلاع درستی ندارد و ایکاش قبل از نگارش این مقاله با رزمنده های آن دوران مشورتی می کرد البته با آنهای که هنوز براعتقادات خود محکم ایستاده اند نه آنهایی که جازده و همراهی دشمن می کنند .

در جنگ یک طرف تانک بود و جنگده و بمب افکن و انواع موشکهای پیشرفته و طرف دیگر انسانهای با ایمان راسخ که تصمیم گرفته بود به هر قیمتی از انقلابشان دفاع کنند . اصلاً در جنگ توازن نظامی برقرار نبود که برنامه ریزی بتواند برتری نظامی را بهمراه بیاورد . رزرمنده های ما تانکهای دشمن را می زدند و بلافاصله همین غربیها جایگزینش می کردند و همینطور موشک و … ( آمار تجهیزات ایران و عراق زمان جنگ را ملاحظه کنید تا متوجه عرایض بنده بشوید)

و نتیجه گرفته اند ” در کجای دنیا شروع یک جنگ خانمان برانداز جشن و پایکوبی دارد؟ ” به نظرتان این خلط مطلب نیست؟ کجای کشور در سالگرد شروع جنگ جشن و پایکوبی شده است ؟ هرجا مراسمی بود برای گرامیداشت رزمندگان و حماسه سازان جنگ بود و هست تا نسل حاضر و نسلهای آینده فراموش نکنند که در چه دنیایی و با چه کسانی زندگی می کنیم و مبادا قول شعارهای پرفریب دشمنان دیروز و دوستان ! امروز را بخورند . راستی مگر جنگ نظام سلطه با ما تمام شده که پایانش را جشن بگیریم ؟ این همه تهاجم سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و … برای چیست ؟

در این سالگردها نقش آمریکا و کشورهای غربی و عربی در راه اندازی و ادامه جنگ تبیین می شود و آنها از همین ناراحتند که نمی توانند کینه و نفرت ملت ایران از خودشان را به دست فراموشی بسپارند . ملت ما نمی تواند فراموش کند که غربیهای مدعی صلح و دوستی جنگی را بر ما تحمیل کردند که علاوه بر خرابی های اقتصادی تعداد زیادی از جوانان ما را از مان گرفت و همان دشمنان در حین جنگ گروهکهای ملحدی همچون منافقین و دمکرات و کومله را تشکیل ، تجهیز و تقویت کردند . از جنایات این گروهها خبر دارید؟ آیا می دانید که توطئه دشمنان انقلاب و مردم پایانی ندارد و هم اکنون نیز گروهکهای تروریستی که هر روز مردم ما را میکشند توسط غربیها تقویت و حمایتش می کنند . پژاک در شمالغرب و جندالله(جندالشیطان) در شرق از دست پرورده های آمریکا ، اسرائیل ، انگلیس و فرانسه هستند .

ودر نهایت نتیجه گرفته اند که ما در جنگ شکست خورده ایم ” اگر هستند کسانی که اعتقاد دارند جنگ در نهایت با پیروزی ما همراه بوده، اگر هنوز اعتقادی هست که پذیرش قطعنامه هرچند تلخ شکست ما نبوده، چرا آن روز و روز ختم جنگ را پاس نمی داریم؟و من فکر می کنم این همه مقدمه چینی و اون عکس برای القای همین نکته بود .

مگر ما جنگ را شروع کردیم که به اهداف تعیین شده مان نرسیده باشیم و حالا شکست خورده و مغمون از حمله باشیم ؟ مگر ما غیر از دفاع کار دیگر ی هم کرده ایم؟ مگر یک وجب از خاک کشورمان در دست دشمن باقی مانده که حالا شکست خورده به حساب بیائیم؟ همه می دانند که که فشار ما بر صدام برای گرفتن خسارتهای جنگ بود خسارتهایی که در قطعنامه ??? پیش بینی شده ولی ما به سازمانهای بین المللی اعتماد نداریم چرا که به قولهایشان عمل نمی کنند و در طول جنگ هم بغیر از همین قطعنامه هرچه تصویب کردند بر علیه ما بوده و به نفع متجاوز و برای همین پذیرش این قطعنامه برایمان زجرآور بود . ما می خواستیم به حقوق حقه خود برسیم . آیا متجاوز نباید تاوان تجاوزش را بپردازد؟ دادند؟ صدام تاونش را داد و یا کشورهای جنگ افروز و حامی او ؟ الان هم در بحث انرژی هسته ای می بینید که همین سازمانهای بین المللی تحت نفوذ استکبار آشکارا حقوق ما را ضایع می کند . مگر در زمان آقای خاتمی تا مرز حقارت در برابر آنها عقب ننشستیم و پروتکل الحاقی را اجرا نکردیم ؟ نتیجه چه شد ؟ دست از سرمان برداشتند؟ حقوقمان را بهمان دادند؟

مگر چند روز پیش سالگرد حمله تروریستی به دوقلوهای نیویورک توسط آمریکایی ها گرامی داشته نشد ؟ مگر آن انفجارها فاجعه و خانمان برانداز نبود و دلیل روشن ضعف ارتش آمریکا ؟

در کامنتها هم از توهینها و ناسزاها که بگذریم بعضاً شیطنتهایی هست که چندتایش را جواب می دهم .

حمید نامی تحت تاثیر منتقدان!جنگ ، تاریخ جنگ را تحریف کردند و ادعا می کند در مدت کوتاهی عراق عقب نشست و متوجه نیستند که تا آخرین روزهای جنگ بخشهایی از سرزمین ما در دست دشمن بود و باز هم نقش ایمان و رهبری روحانی جنگ را نادیده گرفته اند (در ادامه پروژه اعتقاد زدایی از جنگ) البته ایشان و امثال ایشان جوان هستند و اطلاع درستی از جنگ ندارند و آنها هم که دستی بر قلم دارند با بی انصافی از کم اطلاعی جوانان استفاده کرده و برای منافع جناحی خود همه چیز جنگ را تحریف و یا بعضاً کتمان می کنند .

خانمی! گفتند ” پدر بنده هفت سال از این هشت سال را در جبهه ها بود. من خوشبخت نبودم که سال های کودکی ام پر از تنهایی های مادرم است که من را زیر یک بغل و رادیو را زیر بغلش دیگر می زد و می دوید سمت پناهگاه ها. که ساعت ها بعد از هر حمله پای رادیو می نشست و می لرزید و نام افرادی که کشته شدند را می شنید تا مطمئن شود همسرش زنده است.من خوشبخت نبودم که فکر می کردم پدر ندارم. پدرم بزرگ ترین حسرت زندگیش این است که کودکی من را تجربه نکرده است. پدر من غمی را روی دوشش با خود سال ها است حمل می کند. هنوز ترکش های مانده در تنش، خواب هایش را نالان کرده است.یک گوشش تقر یبن ناشنوا است. هنوز جای سوختگی ها روی تنش ” از فحوای کلام و نوع نوشتار ایشان پیداست که بیش از ??سال ندارد ولی ادعا می کند که حداقل ??سال دارد (طبق ادعای ایشان زمان جنگ کودک بودند که طبیعتاً باید سنش بیش از ??سال باشد) و اینکه گفتند پدرم ?سال بدون اعتقاد دینی و صرفاً فقط برای وطنش جنگیده است ، جای تعجب دارد که در این مدت فرهنگ حاکم برجبهه بر ایشان تاثیر نگذاشته جایی که مسیحیان حاضر در جبهه ها هم از این فضا متاثر می شدند و نکته دیگر اینکه اگر پدر ایشان معتقد بودند که ما جنگ افروز بودیم چرا همان موقع از ادامه حضور در جبهه منصرف نشدند ؟ کسی مجبورشان کرده بود ؟! (اگر پدرشان بسیجی و پاسدار بودند که حضورشان داوطلبانه بوده و ارتشی ها هم دوره ای به جبهه می رفتند نه تمام مدت جنگ را پس حضور پدرشان با این عقیده در جنگ عبث بود)

نوشتند مادرم پس از هر حمله پای رادیو می نشست و اسامی کشته های جنگ را گوش می داد !! در طول هشت سال جنگ هیچوقت پس از عملیاتها اسامی شهدا در رسانه ها منعکس نمی شد و اگر کسی به درجه رفیع شهادت نائل می آمد اولین کسی که از شهادتش خبردار می شد خانواده اش بود و نه کس دیگر .

نوشتند من خوشبخت نبودم که فکر می کردم پدر ندارم ! معلوم می شود این سخنان را از کسی شنیدند و یا از جایی کپی کردند چرا که جنگ هم نوعی زندگی بود و هر کس که جبهه می رفت تا پایان جنگ که آنجا نبود و هر ?? روز ? روز مرخصی می رفتند و مدتی هم که در جبهه حضور داشتند بوسیله تلفن و تلگراف و نامه از اوضاع و احوال خانواده باخبر می شدند و بالعکس .

نوشتند هیچ کشوری در جنگ خودکفا و خودباور نمی شود و همه اینها در زمان صلح امکان دارد . خواهر عزیز آنکه در زمان جنگ رشد نمی کند سرمایه گذاری است نه خودکفایی و خود باوری . اتفاقاً یکی از تاثیرات جنگ همین خودباوری بود و تجاربی که در زمان اندوخته بودیم . فکر می کنید این سدها و پلهای عظیم را چه کسانی ساخته اند ؟ خارجی ها ؟ نه جانم کار بچه های جنگ بود و هزاران طرح و پروژه ملی و منطقه ای که غربیها را انگشت به دهان کرده . در جریان انرژی هسته ای که هستید آنراکه نمی توانید بگوئید خارجی ها برایمان به ارمغان آورده اند؟! ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید استعدادهای خود را باور کنیم و روی پای خودمان بایستیم و به دیگران اتکا نداشته باشیم که نتیجه هم داد .

خلاصه کلام: دنیا در حال گذر به مرحله تفکر و اندیشه است . آثار آن را در کشورهای غربی می بینید و یکی از ثمرات آن رجوع انسانها به فطرت و معنویت هست که بوش و یارانش این نکته را دریافته و از احساسات مذهبی مردم برای پیروزی در انتخابات استفاده کردند . دیگر دوره قلدری با اتکای به قدرت نظامی حتی اقتصادی و تکنولوژی گذشته ، مردم دنیا به دنبال تفکری هستند تا آنها را از بلاتکلیفی و بی هویتی نجات دهد . شایسته نیست دنباله روی برنامه های ??سال پیش غربیها باشیم . به خود آئیم و بدانیم که جایگاهمان در دنیا کجاست و به دست خود خویش را تحقیر نکنیم . غربیها می دانند که در مبارزه با اسلام شکست خواهند خورد و برای همین است که اسلام ستیزی را سرلوحه برنامه های خود قرار داده اند اینجا را ببینید (??سپتامبر سرآغاز اسلام ستیزی غرب)

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یا علی (ع)

پی نوشت :

دوستان دیگری هم در اینباره نوشتند : آقای الیاسی با مقاله (جنگ و صلح در قاموس مجاهدان و عافیت طلبان) و آقای حسینی با مقاله (آیا این بدنهای پاره پاره بزرگداشت نمی خواهد؟) و آقای منتظرالقائم هم نوشتند(تقارن صلح و آلزایمر و دفاع،تکرار تاریخ) و آقای زمانی نوشتند(چرا آغاز این جنگ یادبود می خواهد؟) و زهرا خانم نوشتند (کاش آدمها خودشون باشند) و مریم خانم نوشتند (من فراموش نمی کنم) و بچه های قلم نوشتند (بررسی چگونگی پایان جنگ از نگاه دیگر) و پرواز عکسهایی از زمان جنگ را در وبلاگش گذاشته این خبر را هم برای خواندن توصیه می کنم (مشاور امنیت ملی بوش اسامی همکاران خود در ایران را لو داد)


نوشته شده توسط : دبیرستان امام خمینی (ره)

نظرات دیگران [ پلاک]



زندگینامه ی کوتاهی از شهید قهاری

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 3:27 عصر

shahid ghahhari

سردار سرتیپ پاسدار شهید "سعید قهاری" در مورخ 5/1/1331 در روستای چنار علیا توابع اسد آباد استان همدان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به همدان رفت و دیپلم را در همان شهر اخذ نمود و پس از آن به خدمت سربازی رفت و در طی 2 سال سربازی در رژیم سابق، فنون نظامی را آموخت و همزمان با تظاهرات های مردمی علیه رژیم ستم شاهی به عنوان یک مبارز به فرمان امام (ره) مبارزات خود را آغاز کرد.
پس از انقلاب در سال 1358 جزو اولین پاسدارانی بود که به سپاه ملحق شد و فرماندهی بسیج همدان را به عهده گرفت و پس از آن جانشین سپاه همدان شد.
  پس از آن فرمانده سپاه نهاوند شد و بعد از آن بنا به نیاز منطقه سنقر که در آن زمان مواجه با درگیری های ضد انقلاب بود به فرماندهی سپاه سنقر منصوب شد و پس از سه سال خدمت و درگیری در منطقه سنقر، به تیپ جوانرود در سال 1365 منصوب شد پس از آن بنا به نیاز به فرماندهی شهر پاوه منصوب شد و در آن زمان در عملیات والفجر 10 شرکت نموده که منجر به مصدومیت شیمیایی وی گردید. بعد از پاوه، به جانشینی تیپ انصار الرسول  درمنطقه شاخ شمران و اورامانات منصوب شد و در یک دوره  فشرده فنون عالی نظامی را آموخت و مجددا در سال 69 به شهر مرزی مریوان اعزام شد و به فرماندهی سپاه مریوان و تیپ مریوان منصوب گردید.
پس از سه سال خدمت در شهر مریوان به جانشینی قرارگاه شهید شهرامفر در سنندج منصوب گردید. پس از 6 ماه خدمت بنا به پیشنهاد سردار شهید کاظمی فرمانده وقت قرارگاه حمزه، به فرماندهی قرارگاه شهید کاوه در بانه انتخاب شد سپس به جانشینی لشکر 3 در ارومیه انتخاب شد و در طی درگیری تن به تن با اشرار و ضد کوردل در شهر اشنویه، برای پنجمین بار از ناحیه پا به شدت مجروح گردید. پس از آن مسئول ستاد قرارگاه حمزه سید ااشهدا شد. روی هم رفته ایشان 9 سال در کنار سردار شهید احمد کاظمی خدمت نمود.
پس از آن بنا به نیاز منطقه غرب کشور در قرارگاه نجف اشرف جانشین قرارگاه نجف در کرمانشاه شد و سه سال در آنجا خدمت خالصانه داشت. پس از آن به سمت فرماندهی ارشد یزد و تیپ مستقل الغدیر منصوب شد و حدود سه  سال تیپ را به بهترین حالت آماده و عملیاتی تبدیل نمود.
شهید قهاری بار معنوی خود را با راه اندازی کنگره شهدای دارالعباده یزد بست و در همان جا عهدی با شهدا به خصوص شهید باکری و کاظمی بست که .......
وی در تاریخ آبان ماه 85 به فرماندهی لشکر 3 نیروی مخصوص حمزه سید الشهدا منصوب شد و پس از 3الی 4 ماه خدمت در طی درگیری با ضد انقلابیون کوردل در ارتفاعات شمال غرب به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرین خویش رسید و به همرزمان خویش شهید باکری و کاظمی پیوست.
روحشان شاد و راهشان مستدام باد.
ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : دبیرستان امام خمینی (ره)

نظرات دیگران [ پلاک]



بسم رب شهدا

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 3:21 عصر

     بسم رب شهدا

                                                              بال های خسته
                                                              پرهای شکسته
                                                              دل هایی خونین
                                                         سجاده های خاک گرفته

گله هایی در خواب
دل هایی گمشده
و مجالی که نیست !

گاز خردل
سرفه هایی سنگین
و یارانی که
هزاران سال بعد
طعمه باستان شناسانند

غربتی غریب
کوچه پس کوچه هایی دلتنگ
شهری دل مرده
با سنگفرشی اسیر
گرفتار بازندگانی
نا آشنا با زندگان

و شهدایی تفحص شده
که در معراج شهر
دلتنگ و بی قرار
رمل های فکه و قتلگاه و راه خون
و آرزویی غریب
که کاش تفحص نمی شدند

به حرف تو رسیدم 
ای دوست !

کاش تفحص نمی شدم


نوشته شده توسط : دبیرستان امام خمینی (ره)

نظرات دیگران [ پلاک]



زندگی نامه شهید سید مرتضی آوینی

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 3:19 عصر

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:

"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.

"یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد."

کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته‌ای پیدا کرد آغاز تهیه‌ی مجموعه‌ی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز می‌گردد. شهید آوینی درباره‌ی انگیزه‌ی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین می‌گوید:

"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاندند وظایف و تعهدات اداری.

اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرین‌شان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد.”

اواخر سال 1370 "موسسه‌ی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ی مجموعه‌ی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ی شش برنامه از مجموعه‌ی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ی مجموعه‌های دیگری را درباره‌ی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.

شهید آوینی فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ی فیلم‌های مستند درباره‌ی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه‌ی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر می‌گرفت او طی یک مجموعه مقاله درباره‌ی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشه‌های رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلم و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده‌اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره‌ی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمه‌ی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامه‌ی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سال‌ها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه‌ی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینه‌ی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده‌گانه‌ی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.

او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه‌ی تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه‌ی مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیش‌تر در مقاله‌ای بلند  به نام "تاملاتی در ماهیت سینما" که در فصلنامه‌ی "فارابی" به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین "جذابی در سینما"، "آینه‌ی جادو"، "قاب تصویر و زبان سینما"و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامه‌ی هنری "سوره" منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه‌ی این مقالات در کتاب "آینه‌ی جادو" که جلد اول از مجموعه‌ی مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد.

سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینه‌ی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره  ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامه‌ی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.

مجموعه‌ی آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است. در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر او به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد.


نوشته شده توسط : دبیرستان امام خمینی (ره)

نظرات دیگران [ پلاک]


   1   2      >